سوزان جوویت: چگونه یک مشاور حیوانات خانگی به من کمک کرد تا در سه مرحله از دست دادن حیوان خانگی زنده بمانم


وقتی اسکارلت در آغوشم مرده افتاد، احساس کردم قلبم شکست.

بدترین قسمت این بود که می دانستم این کار را با او انجام داده ام. 29 مارس 2021 بود و من تازه سگم را کشته بودم.

این من بودم که با دامپزشک تماس گرفتم و قرار ملاقات گذاشتم و آخرین وعده غذایی او را درست کردم (بهترین برگر M&S).

من بودم که او را به عمل جراحی بردم، او را روی گارنی بلند کردم و در حالی که دامپزشک یک کانولا را در پای او قرار داد، نگهش داشتم.

سر به دامپزشک تکان دادم تا شروع به تجویز محلول کشنده کند و چیزی را دیدم که هیچ کس دیگری ندید، برقی از سرزنش در چشمان او حتی زمانی که بی جان در آغوش من افتاد.

غم انگیزترین روز زندگی من بود، حتی دلخراشتر از مرگ پدر پیرم در شش ماه پیش.

احساس می‌کردم که یک دایره کامل و درست و مناسب و بخشی از یک چرخه زندگی است، بدون هیچ قطعنامه‌ای.

تنها کاری که باید انجام می‌دادیم این بود که مطمئن شویم برای خداحافظی به آنجا رسیده‌ایم، معشوقه‌اش را شب می‌فرستیم و سپس از مادرم مراقبت می‌کنیم که او در سوگ همدم ۵۷ ساله‌اش بود.

این حقیقت که با از دست دادن اسکارلت، حالم را بدتر کرد، البته منشأ احساس گناه بود.

او فقط یک سگ بود، درست است؟ ما همچنین کتاب را دنبال کردیم، دو سال قبل یک «سگ انتقالی»، وسپر گرفتیم تا اسکارلت بتواند به او دروغ گفتن را بیاموزد، و ما همچنان سگی داشتیم که بعد از رفتن او به روال سگ داری (و سگ دوستی) خود ادامه دهیم.

دیدگاهتان را بنویسید