بازمانده باپتیستلند


کریستا براون، وکیل استیناف سابق در تگزاس، شاید مشهورترین زنان (و مردان) شجاعی باشد که در کنوانسیون قدرتمند باپتیست جنوبی (SBC) علیه روحانیون بدسرپرست و کلیساهای سرپوش گذاشته شده است. او تلاش خود را در سن 51 سالگی آغاز کرد، و شجاعانه داستان خود را از مورد آزار جنسی مکرر در نوجوانی توسط کشیش جوانی خود، تامی گیلمور، مردی که برای مشاوره در کلیسایش در شعبه کشاورزان پیش او رفت، به اشتراک گذاشت. او اولین بار در سال 2009 به عنوان یک خبرچین مطرح شد.

براون که اکنون بازنشسته شده و در کلرادو زندگی می کند، همچنان به جمع آوری سایر بازماندگان و فشار برای اصلاحات ادامه داد. اولین کتاب او، This Little Light: Beyond a Baptist Preacher Predator and his Gang (فورمست پرس، 2009)، سفر خود را از نوجوانی ترسیده به افشاگر صریح به اشتراک می گذارد. خاطرات جدیدش، باپتیستلند: خاطرات خشونت، خیانت و تحول، از 7 می، عمیق تر می شود. این یک داستان اعتراف‌آمیز و گاه به‌شدت دردناک از زندگی براون است که در باپتیستلند به دام افتاده و فرار دلخراش او.

براون با تگزاس آبزرور ویرایشگر تحقیقی لیز اولسن. اولسن برای اولین بار با براون ملاقات کرد که او بازماندگان خشونت باپتیست جنوبی را پوشش می داد هیوستون کرونیکل/سن آنتونیو اکسپرس نیوز تیمی که یک سری تحقیقات به نام سوء استفاده از ایمان را انجام داد.

آره: چرا تصمیم گرفتید خاطرات دردناکی بنویسید که عمیقاً در اسرار ناراحت کننده خانوادگی می کاود؟

کریستا براون: برای من، با داستان‌های بسیاری از بازماندگان دیگر که شنیده‌ام اما نمی‌توانم آن‌ها را بیان کنم، شروع می‌شود. اما امیدوارم با گفتن داستان خودم، سایر بازماندگان چیزی ببینند که طنین انداز شود. اینها خاطرات یک مرد است. اما من فکر می کنم گاهی اوقات داستان های یک نفر می تواند تاریخ را روشن کند. و این بخشی از دلیل نوشتن آن است.

در گفتگوهای زیادی با سایر بازماندگان دارم [heard] داستان های از خود بیگانگی خانواده پس از صحبت و مطرح شدن. و این چیزی است که بسیاری از ما زیاد در مورد آن صحبت نمی کنیم زیرا بسیار دردناک است.

من به عنوان یک روزنامه نگار، داستان هایی از آسیب های جانبی ناشی از طرد شدن دوستان، اعضای کلیسا و خانواده قربانی آزار روحانیت شنیده ام. در مورد شما، نحوه جدایی خود را با هر سه خواهرتان به اشتراک می گذارید.

برخی از بازماندگان می گویند که احساس می کردند کل جامعه خود را از دست داده اند. همه چیز را از دست دادند. من این را بارها شنیده ام.

گاهی اوقات می‌نوشتید که می‌خواهید به عنوان یک نوجوان بازمانده از آزار جنسی «از پوست خود خارج شوید». چرا بعد از سالها خالکوبی درخت زندگی هم روی جلد و هم روی جلد کتاب انجام دادید؟

این کتاب بسیار باز، آسیب پذیر و در معرض دید است. و بنابراین خالکوبی روی پوست من و روی جلد کتاب راهی برای نشان دادن این آسیب پذیری است. این داستان در مورد بدن انسان است. این در مورد تجسم شیوه زندگی ما است. من فکر می کنم جلد این موضوع را منعکس می کند. اما فکر می‌کنم این پوشش بیشتر نشان‌دهنده این است [is how] در این کتاب، من تمام تلاشم را می‌کنم که این لایه‌های حقیقت را جدا کنم، تا چیزی را آشکار کنم. و این یک پرتره بسیار صمیمی است. پوشش نیز نشان دهنده این صمیمیت است.

من می دانم که شما در نوجوانی چنین خالکوبی نکردید – به عنوان یک باپتیست جنوبی نمی توانستید آن را انجام دهید. شما به دردسر بزرگی خواهید افتاد. چه زمانی آن را دریافت کردید؟

سال‌ها بعد، وقتی 50 ساله بودم، با سرطان، در واقع چندین سرطان تهاجمی همزمان دست به گریبان بودم. از نظر عقلی، من می دانم که سرطان یک فرآیند چند عاملی است. اما در آن زمان، از نظر احساسی، این تجربه را به عنوان نقطه اوج تمام وحشت آنچه در باپتیستلند تجربه کردم، احساس کردم.

یکی از چیزهایی که جراح در هنگام تشخیص بیماری گفت: “خب، به نظر می رسد شش سال است که رشد کرده است.” و شمارش معکوس کردم، فکر می‌کردم از زمانی شروع شد که به معنای واقعی کلمه خیلی تلاش کردم تا مردم را وادار به انجام کاری در مورد سوء استفاده‌کننده‌ام کنم، افرادی را از کنوانسیون باپتیست جنوبی به انجام کاری وادارم، و آنها تهدید کردند که از من و انواع چیزها شکایت خواهند کرد. احساس کردم زمان آنقدر در تنش است که سلول هایم عصیان کردند. اینطوری از نظر احساسی تجربه کردم. اما الان خوشبختانه خیلی سالم هستم.

در مورد شما، سوء استفاده کننده شما اغلب پس از حمله به شما می گوید: “خدا تو را دوست دارد مسیح”. او ابتدا شما را با مریم باکره تشبیه کرد و بعد از اینکه تصمیم گرفت شما را به گناهان خود متهم کند، با شیطان مقایسه کرد. زمانی که یک مشاور کالج بعداً به شما گفت که به نظر می‌رسد شما هم مانند قربانیان زنای با محارم عذاب می‌کشید، متوجه شگفت‌آوری شد. آیا می‌توانید توضیح دهید که چرا آزار یک کشیش می‌تواند به همان اندازه که آزار یکی از بستگان برای کودک مضر باشد؟

مورد آزار یک کشیش، برای کسی که بزرگ شده است [and] تلقین شده به این گروه مذهبی، مانند من، این ایده را حمل می کند که «این چیزی است که خدا می خواهد. این خدا جان تو را می خواهد».

منظورم این است که بسیار جامع است. سوء استفاده جنسی، هنگامی که با سوء استفاده از ایمان ترکیب می شود، به چیزی بسیار قدرتمند تبدیل می شود که به سادگی تمام جنبه های یک فرد را از بین می برد، از نظر جسمی، روانی، عاطفی و روحی. زیرا اگر این همان چیزی است که خدا از شما می خواهد، چه چیزی در مورد اینکه شما هستید می گوید؟

و بیگانگی خانوادگی می تواند برای بازماندگان زنای با محارم یا سوء استفاده توسط کشیش بسیار جدی باشد، درست است؟

جالب است که در کلیساهای باپتیست، ما کشیش را «برادر باب» صدا می کنیم و در مورد خانواده کلیسایی خود صحبت می کنیم. به نظر من شباهت های زیادی با محارم وجود دارد.

یکی از افشاگری‌های این کتاب این است که تامی گیلمور، سوءاستفاده‌گر شما – علی‌رغم اینکه موضوع گزارش‌های خبری و شکایتی بود که منجر به عذرخواهی رسمی کلیسای شما شد – مدت‌ها پس از صحبت شما در کلیسای بزرگ خود در فلوریدا به کار خود ادامه داد. وزیر موسیقی تگزاس که می‌دانست گیلمور از شما سوء استفاده می‌کند و از او محافظت می‌کرد نیز در کلیساها ماند. آیا شما این افراد را نمادهایی می بینید که چگونه SBC به حمایت از سوء استفاده کنندگان و کسانی که پوشش می دهند ادامه می دهد؟

بی شک. امروز هم همین اتفاق می افتد. بعد از اولین کتابم، فکر می‌کردم بعد از همه چیزهایی که پشت سر گذاشته‌ام. هر چقدر هم که دردناک بود، موفق شدم تامی گیلمور، جنایتکار را از خدمت خارج کنم. بعداً متوجه شدم که او به‌تازگی به عنوان وزیر تمام وقت بازنشسته شده است، اما همچنان به عنوان کشیش کودکان به صورت قراردادی کار می‌کند. و از آنجایی که او کارمند نبود، عکس و نام او در هیچ وب سایت کلیسا یا سوابق پرسنلی دیده نمی شد.

و همینطور در مورد وزیر موسیقی که همه اینها را می دانست و پنهان می کرد. حرفه او ادامه یافت. هیچ کس او را به خاطر چشم پوشی از سوء استفاده جنسی از کودکان سرزنش نکرد. هر دو حرفه آنها در شکوفایی کامل بود. هرگز هیچ عواقبی در موسسه وجود نداشت. هرگز هیچ مسئولیتی.

تبلیغات متنی: وقتی تگزاس در بدترین حالت خود قرار دارد، تگزاس آبزرور باید در بهترین حالت خود باشد.  برای این ما به حمایت شما نیاز داریم.  دکمه می گوید: همین حالا بپیوندید
تبلیغات

ما اغلب می‌بینیم که کشیش‌های بدسرپرست کودکان خانواده‌های مشکل‌دار را هدف قرار می‌دهند – چرا تصمیم گرفته‌اید در مورد مشکلات فراوان خانواده خود شفاف باشید؟ برای کمک به دیگران برای دیدن این الگوها و امیدواریم عمل کنند؟

همه کودکان آسیب پذیر هستند. من فکر می کنم این طبیعت کودکی است. اما من همچنین معتقدم که برخی از کودکان آسیب پذیرتر از سایرین هستند و مطمئناً آنهایی که از خانواده های مشکل دار می آیند آسیب پذیرتر هستند. من فکر می کنم می توان آنها را بیشتر مورد هدف قرار داد. این قطعا داستان من بود.

در این کتاب، آسیب های نسلی را در خانواده خود بررسی می کنید. افشاگری هایی که درباره قتل مادربزرگ پدری خود (در مقابل چشمان فرزندانش) و بستری شدن مادربزرگ مادری خود در بیمارستان روانی انجام می دهید بسیار ناراحت کننده است. آیا در حین تحقیق در مورد این کتاب این داستان ها را یاد گرفتید؟

تا اندازه ای. من با دانستن اینکه مادربزرگ مادری ام در یک موسسه زندگی می کند بزرگ شدم. اما در کودکی به سختی به آن فکر می کردم – در مورد اینکه چگونه و چرا او فداکار بود. بعد از مرگ مادرم بیشتر یاد گرفتم. و من از مرگ خشونت آمیز مادربزرگ پدری ام پس از فوت آخرین خواهر و برادر پدرم مطلع شدم، زمانی که با پسرعموهایم ارتباط برقرار کردم.

در مراحل نوشتن کتاب، شروع به چیدن این قطعات و تأمل کردم. این چیزها به من مقدار زیادی شفقت نسبت به پدر و مادرم داده است، که هیچ کاری را که انجام داده‌اند بهانه نمی‌کند، اما به من کمک می‌کند آن را از دید جدیدی ببینم. منظورم این است که وقتی پدرم پس از جنگ بود، ما حتی مخفف PTSD هم نداشتیم. این فقط در رادار جانبازان جنگ جهانی دوم نبود. و بنابراین یادگیری این چیزها واقعاً به من کمک کرد تا آنها را بهتر درک کنم.

من شما را از کار شما به عنوان یک خبرچین می شناسم که برای ما بسیار مهم بود تحقیق در مورد سوء استفاده از ایمان و انتشار الف بانک اطلاعاتی سوء استفاده کنندگان برای مدتی به نظر می رسید که رهبران SBC اصلاحات واقعی را انجام دهند. در عوض، همانطور که شما می نویسید، معلوم شد که این یک “مذهب هیچ کاری نیست”. آیا امیدی دارید که SBC پس از آغاز به کار خود تغییرات را پذیرا شود؟ نیروی کارمطالعه ای را راه اندازی کرد و پایگاه داده مخفی قبلی خود را منتشر کرد؟

خیر این چیزی است که در من تغییر کرده است. خیلی وقت پیش معتقد بودم که اگر بتوانم میزان مشکل و آسیبی که وارد شده را به آنها نشان دهم، حتماً اصلاح خواهند کرد. دیگه باورم نمیشه من مطمئناً فکر نمی کنم این اتفاق در طول زندگی من بیفتد. من معتقدم که آنها تا زمانی که ممکن است به کارهای کمتری که ممکن است ادامه خواهند داد.

چون فکر می کنم مدیریت برند، مدیریت تصویر، حفاظت از موسسه همچنان برایشان در اولویت است. حدس من این است که حمایت از کودکان و اهل محله در فهرست آنها قرار دارد.

آنچه در باپتیستلند می بینیم، در هسته آن، الهیاتی است که بر پایه ظلم، سلسله مراتب و استبداد استوار است. این به ریشه های SBC به عنوان صاحبان برده برمی گردد.

رهبران SBC به جای تکفیر متجاوزین، اصرار بیشتری بر تکفیر زنانی داشتند که جرأت موعظه داشتند. به نظر می رسید این یکی از پاسخ های آنها به تلاش های عظیم بازماندگان به عنوان بخشی از جنبش #ChurchToo #SBCToo باشد.

این چیزی است که آنها بر روی آن تمرکز می کنند: حذف واعظان زن، و حتی تعداد آنها به این تعداد نیست، زیرا قبلاً اکثر آنها را بیرون کرده اند.

اخیراً شاهد تلاش‌هایی برای ترویج به اصطلاح «همسر سنتی» بوده‌ایم، زیرا زنان تلاش می‌کنند سبک زندگی در خانه ماندن و خدمت به همسرشان را در شبکه‌های اجتماعی جذاب جلوه دهند. به نظر شما چرا برای زنان بیشتر مهم است که باپتیستلند را ترک کنند، حتی اگر مورد تجاوز جنسی قرار نگرفته باشند؟

آنچه در باپتیستلند می بینیم، در هسته آن، الهیاتی است که بر پایه ظلم، سلسله مراتب و استبداد استوار است. این به ریشه های SBC به عنوان صاحبان برده برمی گردد که از منافع دیگر صاحبان برده محافظت می کردند. و در زمان ما با همین توجیهات و توجیهات برای اینکه چرا مردان باید بر زنان قدرت داشته باشند، می آید.

آنها نمی خواهند زنان در پست های رهبری در کلیسا باشند. و آنها به این ایده پایبند هستند که زنان باید با ظرافت تسلیم شوهران خود شوند. صرف ارسال کافی نیست. آنها زن می خواهند محبت آمیز برای ارائه

من فکر می‌کنم هر زمان که از پایه این باور شروع کنید که برخی افراد باید بدون دلیلی غیر از جنسیت خود بر دیگران قدرت داشته باشند، ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرد.

این همان چیزی است که ما در کنوانسیون باپتیست جنوبی با تصور آنها داریم که مردان باید بر زنان اقتدار داشته باشند. و وقتی آن چارچوب را با ساختاری ترکیب می‌کنید که کاملاً فاقد سیستم‌های پاسخگویی مؤثر است، هیولایی از سیستمی ایجاد می‌شود که راهی برای دفاع از خود ندارد.

وقتی به مردم می گویید که خدا از شما می خواهد که به عنوان یک زن تسلیم مردان شوید، این یک مفهوم توهین آمیز است. و فکر نمی کنم به درد مردها بخورد. به درد خانواده ها نمی خورد. این باعث ایجاد انواع انتظارات نادرست و مضر می شود. این یک نظام پدرسالاری و یک نظام استبدادی است.

شما این کتاب را طوری می نویسید که گویی هر بخش از آن مرگ است – به یک معنا به استعاره مسیحی تولد دوباره باز می گردید. آیا واقعاً از Baptistland فرار کردید؟

من مطمئناً بارها به دلیل این مرگ هایی که به من تحمیل شده است، دوباره متولد شده ام.

فکر نمی کنم هیچ کس از تربیت دوران کودکی ما فرار کند. قدم برمی داریم، قدم های بزرگ، قدم های کوچک. و البته انجام دادم، اما باپتیستلند بخشی از وجود من است. من اینجا بزرگ شدم. من اینگونه بزرگ شدم. این همان فرهنگی بود که من درگیر آن بودم. و همچنین فکر می کنم که اگر سوء استفاده جنسی در دوران کودکی طولانی مدت و مکرر باشد، و من برای چندین ماه بوده است، فکر می کنم این نیز باقی می ماند. بله، ما در حال حرکت هستیم، و بله، ما هنوز زندگی خوبی داریم، اما از بین نمی رود. سوء استفاده های من بخشی از Baptistland بود. هنوز بخشی از وجود من است.

اگرچه من خودم به طور کامل از باپتیستلند فرار نکرده ام – و احتمالاً هرگز نخواهم کرد – دخترم از آن چیزی نمی داند. غسل تعمید برای او یک منطقه کاملاً ناآشنا و بیگانه است. و این من را بسیار خوشحال می کند.

این مصاحبه برای طولانی بودن و وضوح ویرایش شده است.

دیدگاهتان را بنویسید