چرخ المپیک می چرخد ​​تا Meares ماموریت را هدایت کند


سال بعد از آنا میرس که دوچرخه سواری را ترک کرد، بذرهای بعدی او در المپیک ریخته شد.

دارنده دو مدال طلای المپیک در رشته دوچرخه سواری پیست و پرچمدار استرالیا در مراسم افتتاحیه بازی های ریو 2016 اولین حضور خود در پاریس را به عنوان سرمربی تیم ملی انجام خواهد داد.

او شروعی چشمگیر داشت و دختری که خود را یک معدنچی زغال سنگ معرفی می کرد به رزومه کاری خود اضافه کرد.

یکی از سرسخت ترین رقبای تاریخ ورزش استرالیا، میرس به دوران دوچرخه سواری خود در ریو پایان داد.

به زودی به سال 2017 بروید و زندگی این دونده سابق اکنون هیجان انگیز و در عین حال پرتلاطم بوده است. او در زمانی که با بازنشستگی دست و پنجه نرم می کرد، با مربی دوچرخه سواری نیک فلیگر رابطه برقرار کرد.

سوال ابدی او را عذاب داد – بعد چه؟

بنابراین، مانند هر مربی خوب، فلیگر میرس را تشویق کرد تا به هدف گذاری فکر کند.

میرس گفت: “او به من گفت، آنا، اگر می توانستی هر انتظاری، هر فشاری، هر نگاهی را از خود دور کنی و کاری وجود نداشت که نتوانی انجام دهی، چه کاری می خواستی انجام دهی؟” AAP.

بدون تردید به او گفتم که می‌خواهم رئیس مأموریت در استرالیا باشم.

چرا؟ چون عضوی از تیم المپیک استرالیا در این سطح هستم، فقط می‌دانم که می‌توانم کار بسیار خوبی انجام دهم تا بر روی نسل بعدی ورزشکاران تأثیر مثبت بگذارم.

“او به من گفت، “خوب، برو بیرون و شروع به پرسیدن سوال، مربی پیدا کن، تجربه کسب کن، شروع به ارتقای مهارت هایت کن – و به خاطر خدا، آن را بیرون بگذار و به مردم بگو که می خواهی کجا بروی.”

بنابراین میرس این کار را کرد. و پنج سال بعد او در تیم مدیریت استرالیا در بازی های مشترک المنافع در بیرمنگام حضور داشت که سرنوشت مداخله کرد.

ملاقات با دیوید لاپارینته، رئیس دوچرخه‌سواری جهان در بیرمنگام منجر به سخنرانی میرس در رویدادی در مسابقات جهانی جاده در وولونگونگ چند هفته بعد شد.

سوال آخر روی صحنه این است که آینده چه چیزی در انتظار شماست؟ با سخنان فلیگر، حالا شوهرش، که در گوشش زنگ می زند، میرس گفت که می خواهد سرآشپز شود.

او فکر می‌کرد که شاید یک دهه دیگر طول بکشد، اما روز بعد، یان چسترمن، رئیس کمیته المپیک استرالیا تلفنی گفت که او در رادار اوست.

او گفت: “اگر من در پاریس کار خوبی انجام دهم و AOC احساس کند می‌توانم در این نقش ادامه دهم، خوشحال می‌شوم که این کار را انجام دهم، به خصوص با توجه به لس آنجلس و بریزبن.”

میرس و فلیگر اکنون والدین دو فرزند هستند.

او گفت: «من دوست دارم بچه‌هایم را به عنوان رهبر مأموریت تیم میزبان برای المپیک خانگی به ورزشگاه آنا میرس ببرم.

“این یک هدف بزرگ برای من است.”

دو ویژگی واضحی که میرس را برای این نقش طبیعی می‌کند، تمرکز – یک قهرمان چهار دوره المپیک – و سخاوت – او پس از تصادفی که در فاصله چند میلی‌متری از محصور شدن مادام‌العمر روی ویلچر برای شرکت در بازی‌های المپیک، بهبود یافت. در پکن

میرس به خوبی می‌داند که او در مقابل بیش از یک کنفرانس مطبوعاتی پرجمعیت در پاریس سخنرانی خواهد کرد، جایی که فضا به همان شدتی خواهد بود که با ویکتوریا پندلتون، رقیب بزرگ بریتانیایی‌اش در سرعت سرعت، روبرو می‌شود.

او تکالیفش را انجام داد، با مردم صحبت کرد، آماده شد.

قدردانی می‌کنم که لحظات سختی خواهد داشت. مسلماً من حتی برخی از کنفرانس های رسانه ای یان چسترمن را از توکیو تماشا کردم، زیرا چگونه می توانید چیز دیگری یاد بگیرید؟ شما از بهترین ها یاد می گیرید، اینطور نیست؟» میرز از ماموریت قبلی سرآشپز استرالیا گفت.

“من کار هوشی ام را انجام می دهم. می توانم بهترین کار را انجام دهم.”

از میرس در مورد طیف وسیعی از مشکلاتی که ممکن است در بازی‌های المپیک با آن مواجه شود، پرونده‌ای را روی رایانه‌اش می‌شمرد و مدارک را معکوس می‌شمرد – امنیت، تدارکات، سلامت ورزشکاران و موارد دیگر.

اگرچه زندگی به عنوان دارنده مدال طلای المپیک او را برای حمله آماده کرده است، اما این بازی ها متفاوت خواهد بود.

میرس علاوه بر نقش دیگرش، اکنون مادر نیز هست.

میرس در مورد تفاوت بین یک ورزشکار و یک سرآشپز گفت: «احتمالاً نباید این را بگویم، اما احساس می‌کنم چیزی که واقعاً در مورد آن «بزرگ‌تر» هستم، توانایی من برای بزرگسالی است.

“من هیچ استرس شخصی ندارم زیرا به تیمم اعتماد دارم – مانند زمانی که ورزشکار بودم – و در نقش حمایتی هستم تا مطمئن شوم که دیگران روز بهتری خواهند داشت.”

این یک استرس متفاوت است، زیرا همه چیز مربوط به من نیست، اکنون به دیگران مربوط می شود.

به نوعی، وقتی بچه‌های کوچک دارم، این دیدگاه در مورد خودم و فعالیت‌های شخصی تغییر می‌کند – دو نفر به طور طبیعی به من وابسته هستند.»

همچنین باعث می شود که او بیشتر بداند که یک ورزشکار جزیره نیست.

میرس در اوایل سال 2008 درباره پدر و مادرش گفت: «هیچ وقت به این فکر نکردم که وقتی آن ها پس از شکستن گردنم با آن تماس تلفنی مواجه شدند، چطور بود.

دیدگاهتان را بنویسید