دوشنبه 8.15 صبح در قطار زمینی به من حمله می کنند، در حال رفتن به یک جلسه کاری خسته کننده هستم، که ناگهان هوس می کنم لباس های شوهرم را پاره کنم.
شرم آور است زیرا او برای جلسه کاری خسته کننده خود در آن سوی لندن است و من حداقل تا 12 ساعت دیگر نمی توانم او را ببینم.
همانطور که قطار از حومههای کاملاً غیرجنسی لندن میگذرد – پکهام، وپینگ، شادول – سعی میکنم به چیزهای کاملاً غیرجنسی فکر کنم: رقابت ریاستجمهوری ایالات متحده، اظهارنامههای مالیاتی من، موز له شده در ته کیفم.
اما این خوب نیست. تمام بدنم گرفتار افکار شهوانی شده است که با ساعت 8:07 صبح از محل اتصال کلافام مطابقت ندارد، و تا آنجا که ممکن است تلاش کنم، نمی توانم آنها را تکان دهم.
تمام روز درگیر مبارزه شدیدی بین مغزم و مغزم هستم. . . خوب، راه دیگری برای گفتن وجود ندارد، کمر من.
من مثل یک زن تسخیر شده راه می روم و سعی می کنم زیاد به این فکر نکنم که وقتی به خانه می رسم با شوهرم چه کار می کنم. من فکر می کنم تنها برای آن است. . . نه، نه آن
این یک سفر به باشگاه است که در آن زیر یک هالتر با وزنه فزاینده ای احساس آرامش می کنم. من ددلیفت، پرس نیمکت، اسکات پشت و ددلیفت انجام می دهم و وقتی کارم تمام شد، زیر دوش می ایستم و فکر می کنم، خدای من، مرد بودن باید اینطور باشد.
بگذار توضیح بدهم. من در سه ماه گذشته تستوسترون مصرف می کنم. بله، درست خواندید: تستوسترون، هورمون به اصطلاح مردانه که معمولاً با برادران باشگاه و بدنسازان مرتبط است.
هر شب، مقداری تستوژل به اندازه نخود را به قسمت داخلی رانم می زنم، با دقت لکه های متناوب را تغییر می دهم تا در مکان های خنده دار موهای اضافی نداشته باشم.
اگر چه، صادقانه بگویم، تأثیر ژل روی من آنقدر باورنکردنی بود که با کمال میل در ازای مزایای فراوان آن، خط بیکینی سرکش را تحمل می کردم: میل جنسی بسیار بالاتر و انگیزه بیشتر برای ورزش، بله، اما مهمتر از همه. برای من یک شادی زنده است که از دو سال و نیم پیش که به یائسگی نسبتاً زودرس رفتم تا حد زیادی وجود نداشت.
41 ساله بودم که در یکی از دوره های بیماری روانی که از کودکی گریبانم را گرفته بود دوباره دچار شدم.
من از حدود 12 سالگی به اختلال وسواس فکری جبری (OCD) و افسردگی متعاقب آن مبتلا بوده ام. روش من برای مقابله با آن الکل و بعداً مواد مخدر بود. اما در ماههای اولیه سال 2022، تقریباً پنج سال بود که تمیز و هوشیار بودم و یک برنامه محکم زیر کمربندم داشتم که به معنای ثبات زندگی بود.
زمانی که تاریکی OCD دوباره شروع به خزش کرد، شوک بود. بسیاری از مردم به OCD می خندند و از آن به عنوان نشانه ای از تمیزی و آراستگی استفاده می کنند، در حالی که در واقع یک بیماری روانی ناتوان کننده و ویران کننده زندگی است.
من آن را به این صورت توصیف میکنم که مغز شما از پذیرش آنچه چشمانتان میبیند خودداری میکند – اینکه دستهایتان تمیز است، اتو خاموش است، یا دستاندازی که فقط از روی آن رانندگی کردید یک پلیس دروغگو بود، نه یک کودک.
این بیماری به عنوان «بیماری شک» شناخته میشود که با توالی فلجکننده «چه میشد؟» مشخص میشود: «اگر اجاق را روشن بگذارم و خانه آتش بگیرد چه میشود. چه می شود اگر دستانم باکتری های کشنده ای داشته باشند که می توانند من و همه اطرافیانم را بکشند. اگر این فکر آزاردهنده ای که داشتم نشانه عصبانیت من باشد چه؟
افراد مبتلا از یک سری اجبار – شستن دست، نشخوار فکری، بررسی – برای از بین بردن افکار وسواسی استفاده می کنند، اما آنها فقط آنها را بدتر می کنند.
و با این حال، علیرغم دانستن همه اینها، من برای جلوگیری از افکار مزاحم که دوباره در ژانویه 2022 شروع به بمباران من کردند، ناتوان بودم. خیلی زود احساس کردم خیلی خیلی بد، نمی توانستم خانه را ترک کنم، کار کنم یا فرزند 11 ساله ام – دختر قدیمی ام – را بزرگ کنم.
دوران تاریکی بود، تقریباً به همان اندازه وحشتناک اولین قسمت OCD که در 12 سالگی با آن مواجه شدم، زمانی که دستانم را شستم تا زمانی که آنها خونین و جملات تکراری به امید حفظ امنیت خانواده ام بود.
به یکی از دوستانم که گفته بود ممکن است در دوران یائسگی باشم، صحبت کردم. من پیشنهاد او را رد کردم – شاید خیلی جوان بودم؟ همچنین، فکر نمی کردم تاریکی در سرم را بتوان با هورمون ها توضیح داد.
اما ناامید بودم که احساس بهتری داشته باشم، بنابراین با یک متخصص یائسگی قرار ملاقات گذاشتم و متوجه شدم که سطح استروژنم پایین است. معلوم شد که هم مادر و هم مادربزرگم در اوایل 40 سالگی پریود نشدند، بنابراین دکترم به من پیشنهاد کرد که مقدار کمی HRT را شروع کنم.
به من گفتند که ممکن است تا سه ماه طول بکشد تا اینکه واقعاً تفاوت را احساس کنم، اما بعد از سه روز مانند یک شاهزاده خانم دیزنی در خانه می چرخیدم و حجم افکار مزاحم به سطح قابل تحمل تری کاهش یافته بود.
من از تفاوت استروژن شگفت زده شدم.
با این حال، بعد از دو هفته شروع به مصرف پروژسترون کردم (اگر رحم دارید باید پروژسترون مصرف کنید زیرا پوشش داخلی رحم را سالم نگه می دارد). چند روز بعد دوباره در افسردگی عمیق، گریه و افکار خودکشی فرو رفتم.
معلوم شد که من یکی از حدود 10 درصد زنانی بودم که به انواع خاصی از پروژسترون حساسیت نداشتم، که باعث شد روحیه من بدتر شود.
این یک لحظه لامپ بود: در تمام عمرم به هر کاری که بدن خودم انجام داده بود بسیار حساس بودم. و در حالی که همه مشکلاتم را به گردن هورمونها نمیاندازم – فکر میکنم همیشه مستعد ابتلا به بیماریهای روانی بودهام – همچنین میتوانم ببینم که آنها مقابله با این مشکلات را بسیار دشوارتر کردهاند.
برای یک سال ما با دریافت انواع مختلف پروژسترون برای من مشکل داشتیم.
روحیه ام مثل ترن هوایی بالا و پایین می رفت. وحشتناک بود. من صادقانه به انجام هیسترکتومی فکر کردم که نیاز به آن را از بین می برد.
در نهایت به من یک IUD Mirena نصب کردند که سطوح پایین پروژسترون آزاد شده مستقیم در رحم را کنترل می کند – پزشکان دریافتند که اغلب تأثیر کمتری نسبت به قرص بر خلق و خوی دارد – و به طرز باورنکردنی کار می کند.
زندگی دوباره به آرامی پیش رفت، و در حالی که احساس درخشانی نداشتم، دیگر افت های وحشتناکی را که به بخشی از زندگی من تبدیل شده بود، تجربه نمی کردم. این یک دوره نابسامان بود که هورمون ها چقدر بر سلامت روان من تأثیر می گذاشتند. فکر میکردم اگر در جوانی پزشکان سلامت زنان را کمی جدیتر میگرفتند، چه چیزهایی ممکن بود متفاوت باشد.
با این حال، من برای تفاوتی که یک دوز کوچک تستوسترون می تواند روی سطح روحیه و انرژی من ایجاد کند، آمادگی نداشتم.
دکترم به من پیشنهاد کرد که در اوایل سال جاری زمانی که در حین تمرین برای ماراتن دچار شکستگی استرس شدم، آن را به رژیم HRT خود اضافه کنم. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تستوسترون می تواند به تراکم استخوان و توده عضلانی کمک کند، که با افزایش سن در زنان کاهش می یابد.
من شک داشتم: آیا تستوسترون برای پسرها نیست؟ اما مشخص شد که این هورمون در بدن ما هم در تخمدان ها و غدد فوق کلیوی تولید می شود و نقش مهمی در عملکرد جنسی زنان دارد.
دکتر من گفت که برخی شواهد حکایتی نیز وجود دارد که نشان میدهد این روش خلق و خو و سطح انرژی زنان را بهبود میبخشد، و اگرچه بسیاری از زنان تفاوتی را احساس نمیکنند، ارزش امتحان کردن را دارد.
به من گفته شد که عوارض جانبی – که شامل موهای زائد، آکنه و عمیقتر شدن صدا میشود – فقط در صورت مصرف زیاد اتفاق میافتد و همه آنها برگشتپذیر هستند.
به من بسته های کوچک تستوگل داده شد و به من گفتند که این کار را برای حدود ده روز انجام دهم که معادل مقداری به اندازه یک نخود در روز در قسمت داخلی ران بود.
من شروع به زدن کردم – و بعد با عصبانیت دست هایم را شستم تا آن را به شوهر یا دخترم منتقل نکنم – و منتظر شدم تا اتفاقی بیفتد. تا چند هفته هیچی بعد چند روز خیلی بد خلق شدم.
خیلی سریع فروکش کرد و من برعکس آن را احساس کردم – به جای اینکه همه چیز من را عصبانی کند، کاملاً خنک شدم.
چیزهایی که معمولاً من را به سمت تودهای از فکر و وسواس در حال چرخش سوق میدهند، مرا آزار نمیدهند.
این نبود که به چیزها اهمیت نمی دادم، بلکه بیشتر از این بود که به چیزهای کوچک و پیش پا افتاده ای که برای من یک خرابه پارانوئید پر حرف و حدیث باقی می گذاشت، دست کشیدم – مثلاً یک نظر بداخلاقی در محل کار، یا یک متن بی پاسخ از یک دوست.
سپس میل جنسی من که مدت ها فکر می کردم زیر بار میانسالی، ازدواج و زندگی خانوادگی مدفون شده بود دوباره ظاهر شد. ناگهان دوباره به شکلی ظاهر شد که از اوایل 20 سالگی نمیشناختم. در یک کلام، انرژی برای همه چیز، به جز افکار بیش از حد، کاملاً پر شد.
تستوسترون برای من حلقه مفقوده بود. قدرت بدنی من خیلی بهتر است و مه مغزی که شروع به ابری شدن ساعات بعدازظهر من کرده بود نیز از بین رفته است.
اما مانند هر چیزی که مربوط به یائسگی است، این موضوع بسیار بحث برانگیز است و جامعه را به دو نیم می کند. در اوایل این ماه، رئیس سابق انجمن یائسگی بریتانیا هشدار داد که تجویز تستوسترون “کاملاً خارج از کنترل در بریتانیا است”.
دکتر پائولا بریگز، که همچنین مشاور سلامت جنسی و باروری در بیمارستان زنان لیورپول است، ادامه داد: «مردم به این باور رسیده اند که باید آن را داشته باشند.
اما ما نمیدانیم مکملهای تستوسترون درازمدت برای زنان چه میکند.»
موسسه ملی بهداشت و مراقبت عالی (NICE) در حال حاضر می گوید که پزشکان ممکن است مکمل تستوسترون را برای زنان یائسه با میل جنسی پایین در نظر بگیرند، زمانی که HRT معمولی (استروژن و پروژسترون) بی اثر باشد. نسخه های تستوسترون NHS بین سال های 2021 تا 2022 15 درصد افزایش می یابد. با این حال، هیچ محصولی برای زنان در بریتانیا مجوز ندارد، به این معنی که شما باید به “کاه چشم” بروید، که اگر افراد به طور تصادفی بیش از حد خود را مصرف کنند، می تواند منجر به سردرگمی و عوارض جانبی ناخواسته شود.
دکتر نائومی پاتر، مدیر کلینیک سلامت زنان و نویسنده کتاب پرفروش یائسگی با همکاری دوینا مک کال، می گوید: «مشکل بزرگی در مورد تستوسترون از نظر متخصصانی که موافق نیستند، وجود دارد.
بررسی اخیر مطالعات هیچ شواهد روشنی مبنی بر اینکه تستوسترون چیزی غیر از میل جنسی را بهبود می بخشد نشان نمی دهد، اما بسیاری از بیماران برعکس را گزارش می کنند.
در تجربه بالینی من، برخی از زنان گزارش می دهند که علائم دیگر مانند عملکرد ذهنی و بلند شدن و راه رفتن را بهبود می بخشد.
دکتر پاتر میگوید مصرف بیش از حد عوارض جانبی شناخته شدهای دارد، از جمله خطر قلبی عروقی، اما نشان میدهد که چرا این دارو باید توسط پزشکان واجد شرایط تجویز شود.
اما مانند بسیاری از موارد مرتبط با یائسگی، «تحقیق کافی وجود نداشت، پول کافی سرمایه گذاری نشده بود، به اندازه کافی مهم تلقی نمی شد. سلامت جنسی زنان بسیار کمتر از سلامت جنسی مردان است. این حوزه پزشکی توشه های زیادی دارد. همه معتقدند که حق دارند در این مورد نظر خود را داشته باشند.»
دکتر لوئیز نیوسون یکی از متخصصان یائسگی است که در مورد اثرات تستوسترون انجیلی است – البته تا زمانی که در دوزهای پایین تجویز شود و تحت نظارت باشد. او می گوید: «ما فقط در مورد هورمون های طبیعی صحبت می کنیم که در برخی از زنان کاهش می یابد.
دکتر نیوسون معتقد است افرادی که تستوسترون را «فقط» تقویتکننده میل جنسی زنانه میدانند، اهمیت آن برای بسیاری از زنان را نیز از دست میدهند.
«اگر مردی میل جنسی پایینی داشته باشد، میتواند به راحتی برود و ویاگرا بخرد. اما تعریف فروید از میل جنسی فقط مربوط به رابطه جنسی نبود، بلکه شاد و شادی بخش بود.
ما همچنین می بینیم که برای زنان مبتلا به ADHD و OCD واقعاً می تواند به صحبت کردن میمون کمک کند. چگونه این را در کارآزمایی بالینی تشخیص می دهید؟ من هیچ ایده ای ندارم، اما آن را در بسیاری از بیمارانم دیده ام.”
وقتی من به فقدان شواهدی که تستوسترون را با بهبود سلامتی در زنان یائسه مرتبط میکند، اشاره میکنم، هیچ شواهدی مبنی بر اینکه داروهای ضدافسردگی به زنان یائسه کمک میکنند، وجود ندارد، اما این امر پزشکان عمومی را از تجویز این داروها برای همین منظور باز نمیدارد.
این تغییر برای من کاملاً مثبت بود و بعد از مدت ها احساس ناراحتی و آرامش خوبی داشت. شوهر من هم خیلی تحت تاثیر قرار گرفته است.
اما هیچ دو زن یائسه ای شبیه هم نیستند. همانطور که دکتر پاتر می گوید: «آیا فکر می کنم همه باید درگیر شوند؟ خیر برای برخی از زنان، تستوسترون مهم نیست. اما من فکر می کنم این برای افراد بسیار بیشتری از افرادی است که در حال حاضر به آن دسترسی دارند.”